سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۸۲: جان ما را دل بماند از ما و ما را دل نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان ما را دل بماند از ما و ما را دل نماند عمرم از در راند و عمری بر زبان نامم نماند لطف کرد امروز و بازم خواند و دیدارم نمود صورتی خوشرو نمود انصاف نیکم باز خواند خاطرش باز آمد و دل ماند در بندش مرا خاطر او باد با جا، گر دل من ماند ماند آب چشمم دید و آمد بر من خاکیش رحم باد صد رحمت بر آب دیده کین آتش نشاند ساقیا جامی به روی دوستان پر کن که من! جرعه این جام را بر دشمنان خواهم فشاند آنچه چشمم دیده است از فرقتت، روزی مجال گر در افتد اشک یک یک با تو خواهد باز راند گر خطایی دیده ای از من، تو آن از من مبین کین گناه ایام کرد و جرمش از سلمان ستاند سلمان ساوجی