سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۷۲: نگارینا به صحرا رو، که بستان حله میپوشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگارینا به صحرا رو، که بستان حله می پوشد به شادی ارغوان با گل شراب لعل می نوشد به گل بلبل همی گوید که نرگس می کند شوخی مگر نرگس نمی داند که خون لاله می جوشد؟ زبانم می دهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد مگر سوسن نمی داند که عاشق پند ننیوشد؟ نثار باغ را گردون، به دامن در همی بخشد گل اندر کله زمرد ز خجلت رخ همی پوشد مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی سر انگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد نگارا، گر چنین زیبا میان باغ بخرامی کلاهت لاله برگیرد، قبایت سرو در پوشد وگر سلمان میان باغ، بوی زلف تو یابد به دل مهرت خرد، حالی به صد جان باز نفروشد سلمان ساوجی