سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۵۲: ما را که شور لعلش، در سر مدام باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را که شور لعلش، در سر مدام باشد سودای باده پختن، سودای خام باشد از جام باده حاصل، یک ساعت است مستی وز شکر لب او، سکری مدام باشد با قد تو صنوبر، در چشم ما نیاید او کیست تا قدت را، قایم مقام باشد؟ جان خواست لعلت از من، گر می برد حلالش جان تا لب تو خواهد، بر من حرام باشد ساقی به ناتمامان، می ده تمام و از ما بگذر که پختگان را، بویی تمام باشد با این همه غم دل، گر می کنی قبولم اقبال هندوی من، شادی غلام باشد ای صد هزار طالب، جویای درد عشقت! مخصوص این سعادت، تا خود کدام باشد؟ در سلک بندگانت گر نیست نام ما را در نامه گدایان، باشد که نام باشد صبح ازل نشستم، بر آستان عشقت زین در قیام سلمان، شام قیام باشد سلمان ساوجی