سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۹: جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟ وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟ حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود لیکن چنین کو می رود افتان و خیزان کی رسد؟ من دور از آن جان و جهان، همچون تنی ام بی روان وز غم رسید این تن به جان، گویی به جانان کی رسد؟ کردم غمش بر جان گزین، بادش فدا صدجان ازین جان گرچه باشد نازنین، هرگز به جانان کی رسد؟ سرو از صبا گردد چمان تا چون قدش باشد روان ور نیز بخرامد بران سرو خرامان کی رسد؟ مه رویم آن رشک قمر، وز گل به صد رو تازه تر رفت و که داند تا دگر، گل با گلستان کی رسد؟ ای دل به داغت مفتخر، درد ترا درمان مضر جانها بر آتش منتظر، تا نوبت آن کی رسد؟ سودای وصل او مرا، اندیشه ای باشد خطا سلمان به دست هر گدا، ملک سلیمان کی رسد؟ سلمان ساوجی