سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۸: گل فردوس چه باشد که به روی تو رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل فردوس چه باشد که به روی تو رسد یا نسیمش که به خاک سر کوی تو رسد از خط سبز تو در آتشم ای آب حیات! رشکم آید که خضر بر لب جوی تو رسد ز آفتابم شده در تاب که در روی تو تافت تاب خورشید چه باشد که به روی تو رسد؟ چشم بد دور ز روی تو و خود چشم بدان حیف باشد که بدان روی نکوی تو رسد کار شد بر دل من تنگ و بلی تنگ بود کار هرگه که به بخت من و خوی تو رسد نرسد هر سر شوریده به پای چو تویی گر به پای تو رسد هم سر موی تو رسد من به بوی توام ای دوست هواخواه بهار کز نسیمش به دماغم همه بوی تو رسد ساقی از درد سبو در تن من جانی کن! جان چه باشد که به دردی سبوی تو رسد منع می خوردن سلمان نکنی ای صوفی! اگر این شربت صافی به گلوی تو رسد سلمان ساوجی