سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۲۹: دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد خاطر از رهگذرت، بهره غباری دارد دیده در خلوت وصل تو ندارد، راهی کار، کار دل تنگ است، که باری دارد غم ایام خورم، یا غم خود، یا غم دوست؟ غم من نیست از آن غم که شماری دارد دوش صد بار به تیغ مژه ام زد چشمت که به هر گوشه چو من کشته، هزاری دارد گله کردم، دهنت گفت: مگو هیچ که او مست بود، امشب و امروز خماری دارد عالمی غرقه دریای هوا و هوسند هر کسی خاطر یاری و دیاری دارد زین میان، خاطر آسوده کسی راست که او دامن دوست، گرفتست و کناری دارد بحر، می جوشد و جز باد ندارد در کف صدف آورده به کف، در و قراری دارد پای باد از پی آن، هر نفسی می بوسم که به خاک سر کوی تو، گذاری دارد نیست در کوی تو کاری، دگران را لیکن با سر کوی تو سلمان، سروکاری دارد سلمان ساوجی