سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۱۴: تشنه خود را دمی، لعل تو، آبی نداد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تشنه خود را دمی، لعل تو، آبی نداد خلوت ما را شبی، شمع تو، تابی نداد خواست که از گوشه خواب، درآید به چشم خانه، خیال تو داشت، مدخل خوابی نداد مست شدم بر درش، باز به یک جرعه می حرمت مستی نداشت، داد خرابی نداد آمدمش تشنه لب، بر لب دریای وصل بر لب دریا مرا، شربت آبی، نداد بر سر خوانش شبی، رفتم و کردم سوال هیچ صلایی نزد، هیچ جوابی نداد هیچ دلی در نیافت، نعمت روز وصال تا به فراقش نخست، تاب عذابی نداد نیست متمع کسی، کانچه بدست آمدش در ره شاهد نباخت، یا به شرابی نداد آنکه سر کوی اوست، عین روان را سراب وعده سلمان چرا، جز به سرابی نداد سلمان ساوجی