سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۱۲: بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد به غیر طره، پریشانیی، بدو مرساد ز حضرتت خبری، کان به صحت است قرین سحر گهان، به من آورد، دوش قاصد باد نسیم « سلمه الله » اگر چه بود سقیم به من رسید و من خسته را، سلامت داد مرا تو جان عزیزی و جان توست، عزیز هزار جان عزیزم، فدای جان تو باد مزاج سر و تو را استقامتی است، تمام ز هیچ باد و هواییش، انحراف مباد قد بلند تو از بهر جان درازی خویش بسی چو سرو سهی کرد بندگان، آزاد از آنک جشم من از طلعت تو محجوب است چو اشک مردم چشم خودم، ز چشم افتاد همی کند به دعاهای نیمه شب، یادت به پرسشی چه شود گر کنی، ز سلمان یاد سلمان ساوجی