سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۷۲: در ازل، با تو مرا، شرط و قراری بودست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ازل، با تو مرا، شرط و قراری بودست با سر زلف تو نیزم، سرو کاری بودست پیش از آن دم، که دمد، خط شب از عارض روی از سر زلف و رخت، لیل و نهاری بودست بی کناری و میانی و لبی، پیوسته در میان من و تو، بوس و کناری بودست در جهانی که نه گل بود و نه باغ و نه بهار از گل روی توام، باغ بهاری بودست زین همه نقش مخالف، که برانگیخته اند شد یقینم که غرض، عرض نگاری بودست بی گل روی تو در چشم من از باغ وجود هر چه آید، همه خاشاکی و خاری بودست بر من این عمر، که در غفلت و وحشت بگذشت به دو چشم تو که خوابی و خماری بودست ای دل، از ما ببریدی و نشستی در خاک مگر از رهگذر مات، غباری بودست تن به غربت، بنهادی و نیامد، سلمان هیچ یادت که مرا یار و دیاری بودست سلمان ساوجی