سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۶۸: بر سر کوی یقین، کعبه و بتخانه، یکی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر کوی یقین، کعبه و بتخانه، یکی است دام زلف سیه و سبحه صد دانه، یکی است هر زمان جلوه حسن، ار چه ز رویی دگر است باش یکدل به همه روی، که جانانه، یکی است می و پیمانه، همه عکس رخ ساقی، بین تا بدانی که می و ساقی و پیمانه یکی است در ره کعبه، خطاب آمدم، از میخانه که کجا می روی ای خواجه، همه خانه یکی است رای کج زد، سر زلف تو، به قصد دل من گر چه با رای دو زلفت، دل دیوانه، یکی است من دیوانه، نه تنها سر زلفت، دارم که درین سلسله، دیوانه و فرزانه یکی است گرچه از سوختگان تو، یکی، سلمان است لیکن ای شمع، نه آخر همه پروانه یکی است سلمان ساوجی