سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۵۶: این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است وین چه دردی است که سرمایه درمان من است زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟ می دهم جان و به صد جان، ندهم یک ذره خاک پای تو که سر چشمه حیوان من است رسم عشاق وفا خوی بتان، بد عهدی است این حکایت نه به عهد تو و دوران من است بر دل پاک تو حاشا نبود، خاشاکی خارو خاشاک جفایت، گل و ریحان من است دل محزونم از و، یوسف جان را می جست زیر لب گفت، که در چاه ز نخدان من است گره موی تو بندی است که بر پای دل است برقع روی تو، باری است که بر جان من است شیخ می گویدم از دست مده سلمان دل دل من شیخ برانی که به فرمان من است دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل عشق، سلطان دل و دل شده سلطان من است سلمان ساوجی