سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۴۴: از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست زاهد به خرابات مغان آمد و می ، خواست ما پیرو آن راهروانیم، که ما را چون نی بنماید، به انگشت، ره راست من کعبه و بتخانه نمی دانم و دانم کانجا که تویی، کعبه ارباب دل، آنجاست ای آنکه به فردا دهی امروز، مرا بیم! رو، بیم کسی کن که امیدیش به فرداست خواهیم که بر دیده ما، بگذرد آن سرو تا خلق بدانند که او، بر طرف ماست بنشست غمت در دل من تنگ و ندانم با ما چنین تنگ نشینی، ز کجا خواست؟ بسیار مشو غره، بدین حسن دلاویز کین حسن دلاویز تو را حسن من آراست جمعیت حسنی، که سر زلف تو دارد از جانب دلهای پراکنده شیداست از عقد سر زلف و رقوم خط مشکین حاصل غم عشق، آمد و باقی همه سوداست عشق تو ز سلمان، دل و جان و خرد و هوش بر بود کنون، مانده و مسکین تن و تنهاست سلمان ساوجی