سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۴۲: ای دل شوریده جان، نیست شو از هر چه هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل شوریده جان، نیست شو از هر چه هست کز پی تاراج دل، عشق برآورد دست منکر صورت نشد، عارف معنی شناس راه به معنی نبرد عاشق صورت پرست از پی محنت شود، مست محبت، مدام هر که شراب بلی، خورد ز جام الست بزم وصال تو را، چشم تو خوش ساقی است کز نظرش می شود، مردم هشیار مست خادم نقاش فکر، نقش رخت سالها خواست که بر لوح جان، بندد و صورت نبست یک سحر از خواب خوش، چشم خوشت بر نخاست دست ندادش شبی، با تو به خلوت نشست از سر من گر قدم، باز گرفتی چه شد لطف تو صد در گشاد، یک دراگر بست بست کام دل خویش یافت، هر که به درد تو مرد درد دل خویش جست، هر که ز درد تو جست سلمان ساوجی