سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۷: ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما کس نمی داند به غیر از پیر ما، تدبیر ما خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر می کند ساقیا می ده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما ما که از دوران ازل مستیم و عاشق، تا کنون غالبا صورت نبندد، بعد از این تغییر ما من غلام هندوی آن سرو آزادم که او بر سمن بنوشت خطی، از پی تحریر ما بر شب زلفش گر ای باد صبا، یابی گذر گو حذر کن، زینهار، از ناله شبگیر ما ما به سوز آتش دل عالمی می سوختیم گر نه آب چشم ما می بود، دامنگیر ما ای که می گویی مشو دیوانه زلفش بگو تا نجنباند نسیم صبحدم، زنجیر ما خدمتی لایق نمی آید ز ما، در خدمتت وای بر ما، چون نبخشایی تو بر تقصیر ما گفته ای سلمان، که من خود را فدایش می کنم زودتر، زنهار کافاتست در تاخیر ما سلمان ساوجی