سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۴: محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را گو چو بنیادم می و معشوق ویران کرده اند کرده ام وقف می و معشوق این، ویرانه را ما ز بیرون خمستان فلک، می، می خوریم گو بر اندازید، بنیاد خم و خمخانه را ما زجام ساقی مستیم، کز شوق لبش در میان دل بود چون ساغر و پیمانه را عقل را با آشنایان درش بیگانگی است ساقیا در مجلس ما، ره مده، بیگانه را جام دردی ده به من، وز من، بجام می، ستان این روان روشن و جامی بده، جانانه را سر چنان گرم است، شمع مجلس ما را، ز می کز سر گرمی، بخواهد سوختن پروانه را راستی هرگز نخواهد گفت، سلمان ترک همی ناصحا! افسون مدم، واعظ مخوان افسانه را سلمان ساوجی