سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۲: ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که بر من می کشی خط و نمی خوانی مرا! بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟ رانده اند ازل، بر ما بناکامی، قلم نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟ در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز سر به سر بر باد رفت، اندر پیشانی مرا می دهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم هیچ کاری بر نمی آید، به آسانی مرا همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟ آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟ مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان وین زمان سودی نمی دارد، پشیمانی مرا از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز می برند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا بنده ای باشد تو را سلمان گران باشد که آن یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا سلمان ساوجی