سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۱: ز درد عشق، دل و دیده خون گرفت مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز درد عشق، دل و دیده خون گرفت مرا سپاه عشق، درون و برون گرفت مرا گرفت دامن من اشک و بر درش بنشاند کجا روم ز درد او که خون گرفت مرا کبوتر حرمم من، گرفت بر من نیست عقاب عشق ندانم، که چون گرفت مرا به سر همی رودم دود و من نمی دانم چه آتش است که در اندرون گرفت مرا زبانه می زند، آتش درون من زبان از آنکه دوست به غایت، زبون گرفت مرا ز بند زلف تو زد، بر دماغ من بویی نسیم صبح ز سودا، جنون گرفت مرا غم تو بود که سلمان نبود در دل او بر آن مباش، که این غم کنون گرفت مرا سلمان ساوجی