سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۶: زان پیش کاتصال بود خاک و آب، را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان پیش کاتصال بود خاک و آب، را عشق تو خانه ساخته بود، این خراب را مهر رخت ز آب و گل ما شد آشکار پنهان به گل چگونه کنند آفتاب را؟ تا کفر و دین شود، همه یک روی و یک جهت بردار یک ره، از طرف رخ حجاب را عکس رخت چو مانع دیدار می شود بهر خدا چه می کند آن رخ نقاب را بر ما کشید خط خطا مدعی و ما خط در کشیده ایم، خطا و صواب را فردا که نامه عملم را کنند عرض روشن کنم به روی تو یک یک حساب را یک شب خیال تو دیدم ما بخواب زان چشم، دگر به چشم ندیدم خواب را بی وصل تو دو کون، سرابی است پیش ما در پیش ما چه آب بود خود سراب را؟ سلمان به خاک کوی تو، تا چشم باز کرد یکبارگی ز دیده، بینداخت، آب را سلمان ساوجی