سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱: دل به بوی وصل آن گل آب و گل را ساخت جا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل به بوی وصل آن گل آب و گل را ساخت جا ورنه مقصود آن گلستی گل کجا و دل کجا از هوای دل گل بستان خوبی یافت رنگ وزگل بستان خوبی بوی می یابد هوا گر دماغ باغ نیز از بوی او آشفته نیست پس چرا هر دم ز جای خود جهد باد صبا جز به چشم آشنایانش خیال روی او در نمی آید که می داند خیالش آشنا با شما بودیم پیش از اتصال مائ و طین حبذا ایاما فی وصلکم یا حبذا مردمی کایشان نمی ورزند سودای گلی نیستند از مردمان خوانندشان مردم گیا تا قتیل دوست باشد جان کجا یابد حیات تا مریض عشق باشد دل کجا خواهد دوا هندوی زلف تو در سر دولتی دارد قوی اینکه دستش می رسد کت سر در اندازد به پا عاشقان آنند کایشان در جدایی واصلند حد هر کس نیست این هستند آن خاصان جدا زن خراب آباد گل سلمان به کلی شد ملول ای خوشا روزی که ما گردیم ازین زندان رها سلمان ساوجی