خاقانی شروانی
قصاید
شماره ۷۶ - در شکایت از زندان: غصه بر هر دلی که کار کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غصه بر هر دلی که کار کند آب چشم آتشین نثار کند هر که در طالعش قران افتاد سایهٔ او از او کنار کند روزگارم وفا کند هیهات روزگار این به روزگار کند این فلک کعبتین بی نقش است همه بر دست خون قمار کند پنج و یک برگرفت باز فلک که دوشش را دو یک شمار کند چون به نیکیم شرمسار نکرد به بدی چند شرمسار کند مرغیم گنگ و مور گرسنه ام کس چو من مرغ در حصار کند بانگ مرغی چه لشگر انگیزد صف موری چه کار زار کند شور و غوغا شعار زنبور است شور و غوغا که اختیار کند بر دو پایم فلک ز آهن ها حلقه ها چون دهان مار کند این دهن های تنگ بی دندان بر دو ساق من آن شعار کند که به دندان بی دهان همه سال اره با ساق میوه دارکند سگ دیوانه شد مگر آهن که همه ساق من فکار کند آه خاقانی از فلک زآنسو رفت چندان که چشم کار کند هر چه پنهان پردهٔ فلک است آه خاقانی آشکار کند کار او زین و آن نگردد نیک کارها نیک کردگار کند گر چه خصمان ز ریگ بیشترند همه را مرگ، خاکسار کند خاقانی شروانی