حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹: دل مستمند و حیران بهوای آب و دانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل مستمند و حیران بهوای آب و دانه زحرم سرای شاهی بخرابه کرده خانه چکنم چه سربپوشم که بهر طرف نیوشم نرسد بگوش هوشم بجز از لبت ترانه بحصار دیدهٔ کل همه نقش اوست حاصل بسواد اعظم دل نبود جز آن یگانه همه بر در نیازش که چه در رسد زنازش همگی ز سوز و سازش بسرود عاشقانه سمن و چمن هزارش گل و لاله داغدارش همه نغمه پرده دارش نی و بربط و چغانه بود اربیان نیارم نگه امیدوارم کشد ار زبان ندارم ز دل آتشم زبانه بحریم خلوت یار نبود ره تو اسرار اگر آرزوی دیدار بودت رو از میانه حکیم سبزواری