حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۵۲: گل آمد بلبلان را این پیام است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل آمد بلبلان را این پیام است که بی می زندگی دیگر حرام است بزن مطرب که دور زاهدان رفت بیا ساقی که اکنون دور جام است مده ناصح دگر پندم در این فصل کسی کو مست مینبود کدام است صف رندان صفای سینه را باز صفائی از شراب لعل فام است سپندی بهر چشم بد بسوزان که ما را طایر اقبال رام است بسامانست دور آسمانم مرا کار جهان اکنون بکام است گرم جام تهی چون ماه نو بود بحمداللّه ز می ماه تمام است زلیخا طلعتی دارم که او را هزاران یوسف مصری غلام است شدم تا من خراب آن می لعل خراباتم محل شربم مدام است می ار آبی است لیک آتش مزاجی است علاج هر فسرده جان خام است دلم اسرار جام جم نهان داشت از آنم از ازل اسرار نام است حکیم سبزواری