جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۰: خیز که شب رفت و صبح کرد تجلّی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیز که شب رفت و صبح کرد تجلّی بزم برآرای همچو جنّت اعلی روضه مینو ست یا مدینه شیراز نکهت خلد است یا هوای مصلّی باغ سبق برده از حظیره فردوس سرو خرامان شکست رونق طوبی از خم کاکل فروغ طلعت ساقی چون شب دیجور عکس نور تجلّی ساعد و لعلش به قتل عاشق و احباب هم ید بیضا نموده هم دم عیسی قبله ما نیست جز درت که نباشد قبله مجنون جز آستانه لیلی کعبه رندان بود حریم خرابات توبه مستان بود ز توبه و تقوی خدمت دردی کشان بی دل و دین کن تا بدهندت مراد دنیی و عقبی زهره مجلس به بارگاه شهنشاه نغمه شعر جلال برده به شعری مالک دین و جمال م لّت ابواسحق آنکه به فرمان اوست عرصه دنیی خسرو اعظم خدایگان سلاطین جان جهان پادشاه صورت و معنی جلال عضد یزدی