جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸: چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی تو باز بر سر میدان عشق پای منه از آن جهت که به اوّل قدم بلغزیدی مگر تو غنچه نورسته ای و من ابرم که زار زار چو بگریستم بخندیدی هزار بار بگفتم ترا که مشنو هیچ ز دشمنان بدی دوستان و نشنیدی جفا نمودی و رفتی و دل ندادی باز ز آه و ناله شبهای من نترسیدی نگفتیم که به کام دلت رسانم زود به کام دل نه ولیکن به جان رسانیدی چه حالتی ست که احوال ما نمی پرسی چه دشمنی ست که از دوستان برنجیدی نگفتمت که ز خوبان وفا مجوی جلال چو پند من نشنیدی سزای خود دیدی جلال عضد یزدی