جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۷: ای جمال رخ تو تا بوده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای جمال رخ تو تا بوده عاشقان در غمش نیاسوده دلها را به مهر ببریده جانها را ز عشق فرسوده بر سر کویت آنگه افتاده ست جان عشّاق توده بر توده عاشقانت هر آنچه جز غم تست دست همّت بدان نیالوده حُسن تو جلوه داد یک نوبت عالمی را ز هوش بربوده تا تو در پرده رفته هیچ کسی پرده از روی کار نگشوده از جمالت به کس نداده نشان عقل هر چند راه پیموده عشق تو در ضمیر دلها هست آفتابی به گِل بیندوده هست در دولت غم عشقت آه ما سر بر آسمان سوده دردسر می دهند مستان را هوشیاران به پند بیهوده چشمه ای پر دُر است چشم جلال آتش عشق آبش افزوده جلال عضد یزدی