جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۱: ای سایبان شاهی بر آفتاب بسته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سایبان شاهی بر آفتاب بسته برگرد ماه زنجیر از مشک ناب بسته بالای تو ز زلفت سروی ست عنبرافشان رخسار تو ز خطّت ماهی نقاب بسته جادوی زلف شستت بر چشم مَی پرستت صد فتنه را به افسون در عین خواب بسته زلف کژ تو داده بر باد خاک عنبر روی تو از لطافت آتش در آب بسته ای چشم ناتوانت در آرزوی لعلت مستی که هست دایم دل در شراب بسته این سایه بان حُسنت کز عنبرش طناب است بینی همیشه زین پس دل در طناب بسته از تاب مهر رویت در کان جان عاشق دل خون گشوده آنگه یاقوت ناب بسته شد اوّلم جگرخون و آمد ز دیده بیرون بار دگر جگر شد خونی کباب بسته کرده ست نرگس تو خون جلال غارت وز بند زلفت او را در اضطراب بسته جلال عضد یزدی