جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۹: به رخ خاک درت رُفتیم و رَفتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به رخ خاک درت رُفتیم و رَفتیم دعای دولتت گفتیم و رفتیم ز روی خویش کردی دور ما را چو گیسویت برآشفتیم و رفتیم جفاهای ترا با کس نگفتیم درون سینه بنهفتیم و رفتیم ز جور یار سنگین دل همه راه به گریه سنگ را سُفتیم و رفتیم چو غنچه بس که پرخون شد دل ما چو گل ناگاه بشکفتیم و رفتیم چو کردی خوار چون خاشاک ما را عنان باد بگرفتیم و رفتیم به خود بیرون نمی رفتیم ازین در ولی از خود به در رفتیم و رفتیم به عهدت خواب خوش هرگز نکردیم کنون آسوده دل خفتیم و رفتیم وگر خود رفتن ما بود کامت به جان منّت پذیرفتیم و رفتیم جلال! ار قوّت رفتن نداریم میان سیل خون افتیم و رفتیم جلال عضد یزدی