جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸: ما سر بر آستانه دلبر نهاده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما سر بر آستانه دلبر نهاده ایم جایی که پای دوست بود سر نهاده ایم دل بر گرفته ایم ز شادی روزگار یکبارگی و بر غم دلبر نهاده ایم ما را به ناامیدی ازین در مران که ما با صد امید روی بدین در نهاده ایم بر ما چه مستزاد کند دیگری که ما وصل تو با دو کون برابر نهاده ایم تهدید ما به آتش دوزخ مکن که ما خود را به اختیار در آذر نهاده ایم فارغ ز جنّتیم که نام رخ و لبت باغ بهشت و چشمه کوثر نهاده ایم از زلف و چشم تست که آشفته ایم و مست بر بخت تیره جرم بر اختر نهاده ایم در دل خیال زلف تو داریم و خاصّ و عام بردند بو که عود به مجمر نهاده ایم عشق نخست تازه و ما با تو هر زمان بنیاد عشق بازی دیگر نهاده ایم عمری ست تا به همدمی شوق چون جلال بر کف به یاد لعل تو ساغر نهاده ایم جلال عضد یزدی