جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۳: روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم کرّوبیان عرش و مقیمان قدس را از درد خویش و حسن تو یک یک خبر کنم از گریه فرش را همه در موج خون کشم وز ناله عرش را همه زیر و زبر کنم نار جحیم را بازنشانم به آب چشم یک بار چون برآتش دوزخ گذر کنم وآنگه چنان ز درد تو آهی برآورم کاهْ لِ بهشت را همه خونین جگر کنم بر من نعیم جنّت اعلی کنند عرض کوته نظر نِیَم که بر آنها نظر کنم از نو درون خاطر خود جا کنم ترا و آنها که غیر تُست ز خاطر بِدَر کنم در روز رستخیز که سر بر کنم ز خاک نامَردم ار ز هول قیامت حذر کنم در عرصه گاه حشر درآیم خراب و مست شوریده وار رایت عشق تو بر کنم هر لحظه ساز عشق به سوزی دگر زنم هر دم سماع شوق به حالی دگر کنم آن دم جمال اگر بنمایی جلال را یابم کمال وصل و سخن مختصر کنم جلال عضد یزدی