جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۰: دوش می رفت و آه می کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش می رفت و آه می کردم در پی او نگاه می کردم سرو من می چمید و من خود را خاک ره چون گیاه می کردم هر دم از خون دیده در پی او قاصدی را به راه می کردم ناوک غمزه بر دلم می زد من دل خسته آه می کردم شب همه شب ز دود سینه خویش سرمه در چشم ماه می کردم خون دل تا به روز می خوردم ناله تا صبحگاه می کردم در دل آوردم آن رخ و گویی یوسفی را به چاه می کردم گریه می کردم و به حالت خویش خنده هم گاه گاه می کردم آفتابم به صبح باز آمد کانتظارش پگاه می کردم یافتم عاقبت مهی کاو را طلبش سال و ماه می کردم اگر او باز پس نمی آمد عالمی را سیاه می کردم گرچه تقصیر ما گذشت از حد کرمش عذر خواه می کردم پس ازین وقت توبت است جلال پیش ازین گر گناه می کردم جلال عضد یزدی