جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۷: غلغل میخوارگان و غلغله چنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غلغل میخوارگان و غلغله چنگ طرفه نماید به طرف باغ شباهنگ اختر شادی چو در قدح بدرخشد غم نتواند قدم نهاد به فرسنگ باده گساران نمی دهند مَی از دست پرده سرایان نمی نهند دف از چنگ همچو به دور گل است ناله بلبل باده که در گردش است و غلغله چنگ لاله تو گویی ز شاخ سرو شکفته است بر کف ساقی سرو قد مَی گلرنگ بر گل رعنا نظاره کن که ببینی چهره گل چهر و رنگ گونه اورنگ سرکشد از غنچه سرو راست نیاید صحبت آزادگان و مردم دلتنگ آتش جان من است بر دل جانان لاله حمرا که سر برآورد از سنگ ننگ بود کز جلال نام بر آید مردم اوباش را ز نام بود ننگ جلال عضد یزدی