جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲: ما بریدیم به دوران تو از کام طمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما بریدیم به دوران تو از کام طمع هر که شد پخته دوران نبود خام طمع از لب لعل تو دندان طمع برکندیم کام چون نیست بریدیم به ناکام طمع تو گدایی که دل از هر دو جهان می خواهی از گدایان نتوان داشتن انعام طمع به تو ز آغاز طمع کردم از آن خوار شدم بکند خوار کسان را به سرانجام طمع دیده تا چشم تو بیند نکند خواب خیال دل که زلفت طلبد کی کند آرام طمع سایه واگیری و بویی نفرستی هرگز پس چه دارم به تو ای سرو گل اندام طمع دوست را از من دل خسته جدا کرد ایّام ای دریغا نه چنین بود ز ا یام طمع عافیت نیست در آن کوی که خمّارانند نیک نامی مکن از مردم بدنام طمع ای طبیب! از سر بیمار مرو تا فردا نیست امروز به تیمار تو تا شام طمع از طمع بود که در دام غم افتاد جلال از هوا مرغ درآرد به سوی دام طمع جلال عضد یزدی