جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵: دُزدانه در آمد از درم دوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دُزدانه در آمد از درم دوش افکنده کمند زلف بر دوش بر خاستم و فتادم از پای چون او بنشست رفتم از هوش گشتم به نظاره جمالش حیران و خراب و مست و مدهوش ای نرگس نیم مست جادوت آهو بره ای به خواب خرگوش با این رخ و خال و قد و خد با این پر و بال و با تن و توش هرکس که ببیندت به یک ره ملک دو جهان کند فراموش با روی تو نوش می شود نیش وز دست تو نیش می شود نوش ای دوست مخور غم زمانه بنشین به مراد و باده می نوش عاشق به سؤال و دوست فارغ بلبل به فغان و غنچه خاموش ای خواجه نصیحتم مفرمای من پند کسان نمی کنم گوش در گوش جلال حلقه ای کن کاو بنده تست حلقه در گوش جلال عضد یزدی