جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵: در خشم رفت و خوش نشد آن تندخو هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خشم رفت و خوش نشد آن تندخو هنوز باقی ست در میانه ما گفت و گو هنوز چندان که پای سرو گیا بوسه می دهد او می نیاورد به گیا سر فرو هنوز ذکر بهشت و دوزخ آن کس کند که نیست آگه ز آتش من و از حسن او هنوز بر هر زمین که باد بَرَد بوی زلف او بعد از هزار سال بود مشکبو هنوز آمد به سر در آرزوی وصل عمر من وز سر به در نمی رود این آرزو هنوز گر فی المثل سپهر شود او در علوّ و قدر پشتم بود ز محنت عشقش دو تو هنوز گرچه بسوخت بال و پر از تف شمع عشق پروانه کم نمی کند از جُست و جو هنوز شاخ گل امید بخوشید از انتظار وان آب رفته را بنیامد به جو هنوز روزی که روزگار گِلم را سبو کند لب تشنه لب تو بود آن سبو هنوز ناید جلال از صف میدان عشق باز سر را بریده در سر میدان چو گو هنوز جلال عضد یزدی