جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱: نازنینان و چار بالش ناز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نازنینان و چار بالش ناز خاکساران و آستان نیاز جور و خواری کشیدن از محبوب خوش تر است از هزار نعمت و ناز گوش مجنون و حلقه لیلی سر محمود و آستان ایاز نام و ناموس و دین و دنیا را چه محل پیش عاشق جانباز ای که عیبم همی کنی در عشق یک نظر بر جمال او انداز عشق در هر دلی فرو ناید زانکه هر سینه نیست محرم راز من ازین در کجا توانم رفت؟ مرغ پَر بسته چون کند پرواز؟ نه قراری که دم فرو بندم نه مجالی که برکشم آواز گر به بوی تو جان بر افشانم هم به بوی تو زنده گردم باز همه گفتار دشمنان مشنو یک دم آخر به دوستان پرداز ساعتی این شکسته را دریاب یک زمان این غریب را بنواز امشب از رفته باز نتوان گفت زانکه شب کوته است و قصّه دراز گر بگرید جلال معذور است کش چو شمع است کار سوز و گداز جلال عضد یزدی