جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۸: سیه چاهی ست زلفت تار و دلگیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیه چاهی ست زلفت تار و دلگیر در او دیوانگان بسته به زنجیر بشد تدبیر و عقل و رایم از دست چه تدبیر ای مسلمانان، چه تدبیر! من و جان دادن اندر جُست و جویش چو یاور نیست بخت از من، چه تقصیر غزل چون می نویسم از سر سوز همی سوزد قلم هنگام تحریر تو از ما فارغ و ما در تک و پوی چه چاره چون چنین رفته ست تقدیر چگونه دیده بر دوزم ز رویت وگر خود می زنی بر دیده ام تیر ربودی عقل و جان و صبر و هوشم وگر خواهی حساب اکنون ز سر گیر فلک را هست سودای تو در سر چو سودای جوانی در سر پیر جلال! از بخت خود، کامی ندیدی که خوابت را به جز غم نیست تعبیر جلال عضد یزدی