جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲: عاشقان اوّل قدم بر هر دو عالم می زنند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقان اوّل قدم بر هر دو عالم می زنند بعد از آن در کوی عشق از عاشقی دم می زنند جرعه نوشان بلا را شادمانی در غم است شادمان آن دل که در وی سکه غم می زنند تا برآمد از گدایی نام ما در کوی دوست کوس سلطانی ما در هر دو عالم می زنند از خیالات رخش تسکین همی یابد دلم حوریان قدس آبی بر جهنّم می زنند خاکیان یعنی که خاک آلودگان کوی عشق چار بالش بر نُهم ایوان اعظم می زنند عقل کل با عشق می گوید که بر من رحم کن زورمندان پنجه با افتادگان کم می زنند شیخ در محراب و ما را سجده ابروی دوست هر گروهی پشت و پیش قبله ای خم می زنند خیل مژگانم دو صف آراسته بر روی هم ریزش خون می شود هر دم که بر هم می زنند دل چو جان می رفت جامه بر تن خود چاک زد جامه ها را چاک اندر روز ماتم می زنند قدسیان هر دم ز سیلابِ سرشک دیده ام طیلسان خویش را در آب زمزم می زنند ساکنان آستان عشق مانند جلال از فراغت پشت پا بر ملکت جم می زنند جلال عضد یزدی