جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۹۹: عهد ما مشکن و بر باد مده خاکی چند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عهد ما مشکن و بر باد مده خاکی چند آتشی در زده انگار به خاشاکی چند ما چو غنچه همه دل تنگ و تو چون باد صبا شادمان می گذری بر سر غمناکی چند بکشی از سخن تلخ و به دَم زنده کنی درهم آمیخته ای زهری و تریاکی چند از وجود من و از عشق جز این بیش نماند آتشی چند در آمیخته با خاکی چند شهسوارا! بگذر بر صف ما صیدکنان تا سری چند ببندیم به فتراکی چند ای صبا! بویی از آن غنچه خندان به من آر تا به پیراهن جان در فکنم چاکی چند چه غم از طعن حسودان که مکدّر نکند نظر پاک مرا طعنه ناپاکی چند بس کن ای خواجه که ما باک نداریم ز جان چندگویی سخن جان بر بی باکی چند عشق و تنهایی و غم چند بود صبر جلال چه بود زور زبونی بر چالاکی چند جلال عضد یزدی