جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۹۳: هر که را دلدار باید، درد بی درمان کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که را دلدار باید، درد بی درمان کشد دولت وصل آنکه خواهد، محنت هجران کشد دل نگویندش که دروی نیست مهر دلبری جان نگویندش که نه بار غم جانان کشد گفتم از زلفت مرا حاصل پریشانی ست، گفت: هر که را طاووس باید رنج هندستان کشد بشکند صد قلب تیر غمزه اش در یک نظر آنکه پیوسته کمان ابروان زان سان کشد ای که دندان ترا زان گوهر پاکیزه اش غاشیه بر دوش و گوهر از بن دندان کشد با رخت گر در نظر آید جمال دیگری با جمالت کی کسی را دل سوی بستان کشد ز آستین عهد اگر دست وفا بیرون کنی بخت خواب آلوده پای از خواب در دامان کشد نور ایمان روی تست و زلف کافرکیش تو زان همی ترسم که خط بر صفحه ایمان کشد از سر زلف تو چون ترک خطا هندوی چین هر نفس گوی دلی اندر خم چوگان کشد سرکشی از حد مبر با آنکه گر دستش رسد خاک پایت را به جای سرمه در چشمان کشد با دل بی طاقت پرغصّه غمگین جلال انده عشقت خورد یا محنت دوران کشد جلال عضد یزدی