جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۷۰: آن چه مشک است که در طرّه پرچین دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن چه مشک است که در طرّه پرچین دارد وان چه حسن است که در طرّه مشکین دارد همچو خورشید ز دورش نتوان دید از آنک که چو خورشید به تنها شدن آیین دارد گرنه او را هوس قصد من مسکین است سر چرا با من دل سوخته سنگین دارد چون به بالین من آید همه عالم گویند کاین گدا بین که چنان شمع به بالین دارد آفتاب از کف پایت همه جا سرمه کشید زان سبب نور تو در چشم جهان بین دارد بگذرد بر من و رحمت نکند بر حالم همه دانند که قصد من مسکین دارد تا به آخر نفس از دل نرود نقش رخت زان که داغ نظر دور نخستین دارد عالمی شد همه شوریده او چون فرهاد تا چه شور است که در شکر شیرین دارد با دل و دین به سر کوی بلا رفت جلال وین زمان در غم او نه دل و نه دین دارد جلال عضد یزدی