جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۶۳: چه فتنه ای ست که ناگاه در جهان افتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه فتنه ای ست که ناگاه در جهان افتاد چه آتشی ست که اندر نهاد جان افتاد دل از میان غمت بر کنار بود ولیک به آرزوی کنار تو در میان افتاد گل از خجالت رخسار تو برآمد سرخ چو عکس روی تو بر روی گلستان افتاد شدند عالمی اندر هوات سرگردان چو پرتوی ز جمال تو بر جهان افتاد در آن زمان که همی ریخت خون دل کی بود که چشم مست تو با حال عاشقان افتاد به گرد دام غمت بر امید دانه وصل بسی بگشت دلم عاقبت در آن افتاد جلال در ازل از بستگان زلفت بود گمان مبر که به دام تو این زمان افتاد جلال عضد یزدی