جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۵۰: عمرم همه در آرزوی روی تو بگذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمرم همه در آرزوی روی تو بگذشت و آشفتگی حال من از موی تو بگذشت افسوس بر آن نیست که بگذشت مرا عمر افسوس بر آن است که بی روی تو بگذشت خون شد دلم از حسرت و از دیده بپالود چون در دل من غمزه جادوی تو بگذشت در حسرت خاک سر کوی تو شدم خاک بادا خنک آن باد که در کوی تو بگذشت چون ماه نُوَش خلق به انگشت نمایند آن را که خم پشت ز ابروی تو بگذشت در رُفتن خاک ره و بوسیدن پایت باد سحر از حلقه گیسوی تو بگذشت در چشم جلال است جهان تیره و دلگیر تا در نظرش طرّه هندوی تو بگذشت جلال عضد یزدی