جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۸: نمی کنی نظری بیدلان غمگین را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی کنی نظری بیدلان غمگین را همی ک شی به جفا عاشقان مسکین را صبا حکایت زلفت به هر که شهر بگفت دگر مجال مده مردم سخن چین را ای به طرف گلستان نشانده نرگس مست ز شاخ سنبل تر سایه کرده نسرین را بیا که بی تو جهانم به چشم تاریک است مگر به روی تو روشن کنم جهان بین را برفتی و ز فراق تو زندگی تلخ است بیا که بر تو فشانیم جان شیرین را مرا سری ست که بر آستانه ای دارم که سالها که ندیده است روی بالین را تو تیغ می زن و بگذار تا من حیران نظاره همی کنم آن ساعد نگارین را روا مدار که بر باد می رود جان ها به دست باد مده آن دو زلف مشکین را به کفر زلف تو دنیا ز دست داد جلال از آن سبب که به دنیا نمی دهد دین را جلال عضد یزدی