پروین اعتصامی
قصاید
قصیده شماره ۷: آب هوی و حرص نه آبست، آذر است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است آب هوی و حرص نه آبست، آذر است زاغ سپهر، گوهر پاک بسی وجود بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است در مهد نفس، چند نهی طفل روح را این گاهواره رادکش و سفله پرور است هر کس ز آز روی نهفت از بلا رهید آنکو فقیر کرد هوای را توانگر است در رزمگاه تیرهٔ آلودگان نفس روشندل آنکه نیکی و پاکیش مغفر است در نار جهل از چه فکندیش، این دلست در پای دیو از چه نهادیش، این سر است شمشیرهاست آخته زین نیلگون نیام خونابه هانهفته در این کهنه ساغر است تا در رگ تو مانده یکی قطره خون بجای در دست آز از پی فصد تو نشتر است همواره دید و تیره نگشت، این چه دیده ایست پیوسته کشت و کندنگشت، این چه خنجر است دانی چه گفت نفس بگمراه تیه خویش: زین راه بازگرد، گرت راه دیگر است در دفتر ضمیر، چو ابلیس خط نوشت آلوده گشت هرچه بطومار و دفتر است مینا فروش چرخ ز مینا هر آنچه ساخت سوگند یاد کرد که یاقوت احمر است از سنگ اهرمن نتوان داشت ایمنی تا بر درخت بارور زندگی بر است پروین اعتصامی