وحدت کرمانشاهی
غزلیات
شمارهٔ ۵۱: به عقل غره مشو تند پا منه در راه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به عقل غره مشو تند پا منه در راه بگیر دامن صبر و ز عشق همت خواه عیان در آینه کائنات حق بینید اگر به چشم حقیقت در او کنید نگاه به غیر پیر خرابات و ساکنان درش ز اصل نکته توحید کس نشد آگاه رسد به مرتبه ای خواجه پایه توحید که عین شرک بود لا اله الا الله گر آفتاب حقیقت بتابدت در دل دمد ز مشرق جانت هزار کوکب و ماه ز روی زرد و لب خشک و چشم تر پیداست نشان عشق چه حاجت به شاهد است و گواه به کیش اهل حقیقت جز این گناهی نیست که پیش رحمت عامش برند نام گناه مگر به یاری عشق ای حکیم، ور نه به عقل کسی نیافته بر حل این معما راه چرا مقیم حرم گشت شیخ جامه سفید شد از چه معتکف دیر رند نامه سیاه گرت هواست که بر سر نهند افسر عشق گدائی در میخانه کن چو وحدت شاه وحدت کرمانشاهی