وحدت کرمانشاهی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱: آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل کی به یاد آیدش از حال گرفتاری دل بس که دل بر سر دل ریخته ای دل به رهش که تو را نیست دگر راه ز بسیاری دل غیر عناب لب و نار رخ و سیب ز نخ نکند هیچ علاج دل و بیماری دل دل ز بیداد تو خون گشت و به دل عرضه نکرد آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل دیده را زآن سبب ای دوست به جان دارم دوست بود آیا که شب هجر کند یاری دل دل ندیدم مگر اندر سر زلفین نگار رو به هرجا که نمودم ز طلبکاری دل وحدتا بس که کند مویه و زاری دل زار مردمان را همه زار است دل از زاری دل وحدت کرمانشاهی