وحدت کرمانشاهی
غزلیات
شمارهٔ ۲۶: دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد به دام زلف تو تنها نه من گرفتارم در این کمند بلا همچو من هزار افتاد دگر نه پای طلب دارم و نه دست سبب که آن بماند ز رفتار و این ز کار افتاد فغان و ناله برآمد ز بلبلان چمن به باغ دامن گل چون به دست خار افتاد هوای طوبیم از سر برفت خواجه، مرا به سر چو سایه آن سرو جویبار افتاد ز دست شاهد شیرین زبان شکر لب به کام طبع می تلخ خوشگوار افتاد کسی که عشق نورزید و ذوق می نچشید در این زمانه عزیزان ز چشم یار افتاد مگوی نکته توحید را به کس وحدت که راه هرکس از این نکته سوی دار افتاد وحدت کرمانشاهی