وحدت کرمانشاهی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷: به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم که در دیار فنا تخت و تاج درویش است به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی به خون تپیده چو من سینه چاک و دلریش است رموز رندی و مستی به شیخ شهر مگوی که این منافق دور از خدا بداندیش است هوای کوی خرابات و آب میخانه به از هوای دزاشیب و آب تجریش است بشوی دست ز دنیا و پند من بنیوش که مهر او همه کین است و نوش او نیش است تو را چه آگهی از حال مست مخموریست که شحنه اش بود اندر پی عسس پیش است من و خیال سلامت از این سفر هیهات که سعی و کوشش رهزن ز رهنما بیش است ز کس مرنج و مرنجان کسی ز خود وحدت که این حقیقت آیین و مذهب و کیش است وحدت کرمانشاهی