قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۶: مطلع نگاهم شد باز کرده آغوشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مطلع نگاهم شد باز کرده آغوشی آفتاب رخساری صبحدم بناگوشی زلف کرده خالش را طفل بسته زنّاری سرمه کرده چشمش را کافر سیه پوشی چون فتیله عنبر پای تا به سر عطری شب کلاه زرّینی جامه صندلی پوشی از نگه گل بادام بر کنار گل ریزی یاسمن سرانگشتی نسترن بر و دوشی طرفه چشم و رخساری در حجاب از او دیدم ترکش از نگه بندی وز عرق زره پوشی شوخ کافر آیینی دشمن دل و دینی دیر مدّعا فهمی زود کن فراموشی در جواب مکتوبم خطّ عارش دارد همچو نامه معشوق گفتگوی خاموشی هم پیاله ام امشب با بتی که می باشد بی بهانه در جنگی می نخورده مدهوشی تا نگاه او قصاب تازه کرد جانم را چون خم شراب امشب می زند دلم جوشی قصاب کاشانی