قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۸: بدان قرار که تن را بود به جان اخلاص
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدان قرار که تن را بود به جان اخلاص به خاک پای تو ما را است آن چنان اخلاص وصال دوست میسر به سیم و زر نشود اگر تو طالب یاری به هم رسان اخلاص رهی است راه محبت که صد خطر دارد رسی به منزل اگر هست کاروان اخلاص نه در بقا است امیدی نه در فنا ثمری مگر به کار دل آید در این میان اخلاص کمان ناز به زه کن به قصد سینه من میان ما و تو در دل بود نشان اخلاص تفاوت من و بلبل همین بود که مدام مرا است درددل و او را است در زبان اخلاص کجا روم که کنم سجده جز درش قصاب مرا که هست در این خاک آستان اخلاص قصاب کاشانی